Actor28 ::
پنج شنبه 86/10/27 ساعت 2:41 صبح
در 14 آبان 1359 به دنیا آمدم. مجرد و تنها فرزند خانواده هستم
و خیلی اتفاقی توسط مسعود کیمیایی وارد سینما و بازیگری شدم و در کناربزرگان
این عرصه حضور پیدا کردم. تا به حال در فیلمهای اعتراض، آبی، عیسی
میآید، قلبهای ناآرام و مجموعه تلویزیونی «مسافری از هند» بازی کردهام و
در حال حاضر دانشجوی ترم آخرمهندسی شیمی هستم و بیست واحد بیشتر ندارم تا
درسم تمام شود. بعد از آن تصمیم دارم درباره پیشنهادهایی که پیرامون بازی
در چند فیلم تلویزیونی و سینمایی به من شده، فکر کنم و به آنها پاسخ
دهم
نمیدانم اگه همین امروز قاسم جعفری مجددا از من دعوت
کند
تا درفیلم «مسافری از هند» بازی کنم و دوباره نقش «سیتا» را قبول
نمایم ،
چه عکسالعملی نشان خواهم داد، اما شاید این باردیگر قبول نکنم
که در نقش
یک دختر هندی بازی کنم و یا به عبارت سادهتر زن رامین شوم
و حالا کهاین
موضوع دوباره تکرار نمیشود، باید به آینده فکر کنم. البته
تا یادم نرفته
بگویم هنوز وقتیقسمتهایی از سریال «مسافری از هند»
رامیبینم، دلم خیلی
برای رامین میسوزد; به طورمثال در آن سکانسی که
رامین میخواهد باهواپیما
به دهلینو بیاید تا سیتا را برگرداند، خیلیناراحت
میشوم. به هر حال بازی
در اینمجموعه برای من بسیار آموزنده
بود.
با مسافری از هند مطرح شدم
قبل از «مسافری از هند» در چند فیلم سینمایی و سریال بازی
کرده
بودم، ولی اگر اغراق نکرده باشم، در سریال مسافری از هند با
نقش
«سیتا»معروف شدم; چرا که وقتی اظهار علاقه مردم را در خیابان و
هنگامی که
با من روبهرو میشدند، دیدم این مطلب را متوجه شدم و همین
موضوع مسئولیت
مرا بیشتر میکند; چون باید با مطالعه بیشتر به پیشنهادهای
دیگر پاسخ بدهم تا
باز هم بتوانم با بازی مجدد خود، ذهنیت روشن مردم
رانسبت به خودم تقویت
کنم.
گریه کردم
در سکانسی از «مسافری از هند» وقتی سیتا
مسلمان میشود، اول
باید وارد آن امامزاده معروف در «کن» میشدم و بعد گنبد
را میدیدم و به
سوی حرم خیره میشدم و در پایان به سوی آن میدویدم تا
این حس را به
بیننده القا کنم، ولی در آن صحنه وقتی در امامزاده را باز
کردم، زدم
زیر گریه; چون دچار حالت عجیبی شدم که نمیتوانم برای هیچ کس
تعریف
کنم، با این احوال نیم ساعت گریه کردم و در همین جا بود که
قاسم
جعفری کلاکت داد; چون دیگر نمیتوانستم بازی کنم و بعد از مدتی
که حالم
خوب شد، دوباره ضبط را آغاز کردیم
با این تفاسیر میتوانم بگویم
«مسافری از هند» بهخاطر همین
واقعیتها بود که پایان خوشی داشت و توانسته
بود در ذهن بیننده نقاط
مثبتی را ایجاد کند. خیلی از نقش سیتا در این سریال
راضی هستم; چون
میتوانستم با این نقش به خانوادهها شوک وارد کنم.
البته نباید از
بازیخوب دیگر بچهها هم به راحتی بگذریم; چرا کهآنها حتی
بهتر از
فیلمنامه توانستند نقش خود رابازی کنند; به طور مثال حمید گودرزی با
حضور
در نقش «فرزاد» توانست این نقش را بهتر از حد تصور بازی
کند.
دیگر دختر هندی نمیشوم
عقیده دارم که یک بازیگر اگر
با یک نقش رابطهخوبی با
بیننده پیدا کند، دیگر هیچ دلیلی وجود ندارد که به
پیشنهادهای مشابه
پاسخ مثبت بدهد و حالا من میخواهم این کار را انجام
بدهم و اگرپیشنهاد
نقشهای مشابه «سیتا» را داشته باشم، پاسخ من به آنها
منفی است و
نمیخواهم دیگر درهیچ پروژهای نقش دختر هندی را بازی کنم و
حالا
میخواهم بازی در نقش یک دختر ایرانی را هم تجربه کنم .
از مردم فراری نیستم
یک بازیگر معروف اگر میخواهد در کار خود پیشرفت
کند، باید آدم انتقادپذیری باشد و من این موضوع را به خوبی میدانم. در
بعضی مواقع وقتی با مردم روبهرو میشوم، آنها از من میپرسند که «چرا
دیگرکمتر به تلویزیون میآیی» و یا «میخواهی از مردم فراری باشی» که
در جوابآنها باید نکتهای را گوشزد کنم و آن این که اصلا این طور نیست
چون عقیده دارم اگربه اینجا رسیدهام، با حمایتهای همین مردم بوده
است; چرا که بدون آنها نمیتوانستم بهجایی برسم . درباره اینکه کمتر در
تلویزیونحضور پیدا میکنم نیز باید بگویم از من دعوت نمیشود تا به
آنجا بروم.
رشته ریاضی میخواندم
برای دوره دبیرستان رشته
ریاضی را انتخابکردم; چون عاشق
این رشته بودم و بعد هم دیپلمتجربی
گرفتم و معدل دیپلمم بالاتر از 17
بود و اگر از خود تعریف نکرده باشم، همیشه
در درسهایم موفق بودم. در سال
سوم دبیرستانشاگرد اول شدم و در سال هفتاد و
هشت هم دیپلم گرفتم و همان
طور که در بالا هم گفتم، دانشجوی ترم
آخرمهندسی شیمی هستم و اجازه
نمیدهم شغلم با درس خواندنم تداخل پیدا کند;
چون برای من درس در درجه
اول قرار داشته و اهمیت دو چندانی نسبت به
بازیگری دارد.
کارگردانهای بزرگ
تا این لحظه هنوز هیچ
پیشنهادی برای بازی درفیلمها و
سریالهای طنز به من نشده است، اما دوست
دارم که یک بار هم بازی در
این سوژه را تجربه کنم. البته دلم میخواهد
برای یک بار هم که شده در
فیلمهای کارگردانان بزرگی چون بیضایی،
مهرجویی، جیرانی، میلانی و بنی
اعتماد بازی کنم .
استقلالی دوآتشهام
نه به فوتبال علاقه دارم و نه والیبال، ولی عاشق
تیم استقلال هستم و در حقیقت خانوادهام مرا مجبور کردند تا طرفدار
آبیپوشانباشم، البته دردربی 56 فکر میکردم که استقلال برنده شد،
اماپرسپولیس در نیمه اول خیلی خوب بازی کرد. بههر حال یک استقلالی
تمام عیار هستم.
شاید خواننده شدم
نمیدانم در سال جدید چه موفقیتهایی رادر پیش رو دارم، ولی شاید طعم خوانندگی را هم در سال 83 بچشم; چون از چند گروه تازه تاسیس موسیقی پیشنهاد دارم و آنها از منخواستند
تا در کنسرتهایشان دکلمه کنم. اگرپیشنهاد آنها منطقی بود، در روزهای آینده
شاید با قراردادی عضو گروهای موسیقی شوم.
شیلا خداداد در گفتگو با خبرگزاری حیات : زن در تئاتر ایران عنصری اساسی است.
تهران- خبرگزاری حیات
هویت زن در تئاترهای ایرانی به طور معمول یک عنصر تاثیرگذار است.شیلا خداداد بازیگر نقش افرند در نمایش «چه کسی مرا می خواند» در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و هنر حیات در خصوص حضور زنان در تئاترهای کشور گفت: زنان از جایگاه بالایی در هنر ایران برخودارند که این مساله متوجه تئاتر هم می شود ولی نکته اساسی پرداختن به زن در بعد هنری و کاری و بعد بازی اوست.وی در ادامه گفت: به طور کلی شخصیت زن در هنر ایرانی در دو بعد کلی خلاصه می شود، قدرت و ایستایی یا ضعف و سستی که این موارد در نمایشنامه ها هم حاکم است و به طور مثال در یک نمایش نامه شخصیت زن قدرت بالا و تاثیرگذار دارد و در نقش دیگر زن در حاشیه قرار دارد.وی در ادامه گفت: به طور کلی به بازیگران زن آن طور که باید بها داده نمی شود و حمایت چندانی نمی شود، این در حالی است که بازیگران زن بیش از بازیگران مرد در معرض نابودی محل و موقعیت کاری هستند و نقاط ضعف و شدت حرفه ای آن ها از تاثیر گذاری بیشتری برخوردار است.وی گفت: هویت زن در تئاتر ایرانی به طور معمول یک عنصر تاثیرگذار است که همه صحنه ها را تحت تاثیر خود قرار می دهد و می تواند محور اصلی کار باشد همان طور که در سینمای کشور هویت زن به عنوان یک عنصر تاثیرگذار مطرح می شود و آن را منع می کند.
منبع: خبرگزاری حیات
نوشته های دیگران()